Tuesday, September 18, 2012

شبی با خشین و شومن

خب بالاخره بعد از چند روز میخوام پست بذارم که دوست خوبن خرمان بهم گفت آپدیت کنم این خراب شده رو

پریشب من و خشین رفتیم خونه شومن اینا، مامان و بابای شومن رفته بودن شیراز ما هم حمله ور شدیم به سمت خونشون
شو من خیلی اصرار داشت که برای اون شب چمن بگیریم ولی خب نتونستیم جور کنیم و اینا، ولی خب تا دلتون بخواد اسموک داشتیم تازه برند خوبشوم بود " مال برادر " خب وقتی رفتیم من سریع وسیله هام رو دراوردم و لخت شدم و با پلی استیشن شومن شروع کردم به بارون سنگین بازی کردن، خیلی بازی خوبیه خشین هم اون گوشه داشت با گیتار مغز مارو مورد عنایت قرار میداد بعد از گیتار هم شروع کرد به خوندن کتاب سکوت بره ها که باعث شد من 3 تا بروفن بزنم از بس بد خوند. خشین دچار پریود روحی شده بود و کلا احساس افسردگی میکرد، من و شومن هم محلش نمیذاشتیم... تا اینکه دکمه چُس خلیتش روشن شد..... این داستان ادامه دارد

No comments:

Post a Comment